جدول جو
جدول جو

معنی عاشق شدن - جستجوی لغت در جدول جو

عاشق شدن
(کَ دَ)
شیفته شدن. دوستی شدید به کسی یا چیزی:
خود که باشد که تو را بیند و عاشق نشود
مگرش هیچ نباشدکه خریدار تو نیست.
سعدی.
عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست
هرکه عاشق شد از او حکم سلامت برخاست.
سعدی
لغت نامه دهخدا
عاشق شدن
دل دادن دل سپردن دل باختن دوستی شدید نسبت به کسی یا چیزی یافتن شیفته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
عاشق شدن
اگر بیند بر کسی عاشق شد، دلیل که نیازمند و حریص گردد. اگر عاشقی او به چیزی حرام بود، دلیل بر فساد دین او بود. اگر بیند که از معشوق کام دل یافت، دلیل منفعتی بود - محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عاید شدن
تصویر عاید شدن
به دست آمدن، حاصل شدن، فراهم شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فایق شدن
تصویر فایق شدن
چیره شدن، برتری یافتن، فایق آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاجز شدن
تصویر عاجز شدن
ناتوان شدن، درماندن، کنایه از خسته شدن، به ستوه آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عارض شدن
تصویر عارض شدن
روی دادن، رخ دادن
به قاضی یا دادگاه تظلم کردن، شکایت کردن، متظلم شدن، دادخواهی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عادت شدن
تصویر عادت شدن
رسم شدن، معمول شدن
در علم زیست شناسی قاعده شدن زن، حائض شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاطل شدن
تصویر عاطل شدن
فرغیشیدن اکاریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واثق شدن
تصویر واثق شدن
استوانیدن اطمینان یافتن اعتماد کردن: (سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی خطاب آمدکه: واثق شو بالطاف خداونی) (حافظ. 306)
فرهنگ لغت هوشیار
لاحق گشتن لاحق گریدن پیوستن، بازگشتن گردنگیر لاحق گردیدن، لاحق گردیدن (گشتن)، ملحق شدن متصل شدن پیوستن رسیدن: خون ریختن این مرد صلاح نباشد ووخامت آن زود بما لاحق گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاشق زدن
تصویر قاشق زدن
زدن قاشق در شب چهارشنبه سوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فایق شدن
تصویر فایق شدن
چیره گشتن برتری یافتن چیره شدن برتری یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاصی شدن
تصویر عاصی شدن
عصیان کردن تمرد کردن نافرمان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاید شدن
تصویر عاید شدن
به دست رسیدن فراهم آمدن نصیب شدن چیزی کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاجز شدن
تصویر عاجز شدن
فرو ماندن، درماندن
فرهنگ لغت هوشیار
خو گر شدن، رواگ پذیرفتن، دشتان شدن خوی کسی شدن (امری و عملی) ملکه شدن، رسم شدن معمول شدن، حایض گشتن زن قاعده شدن زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عادی شدن
تصویر عادی شدن
شنیکیدن ساز وار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عارض شدن
تصویر عارض شدن
متظلم شدن، رخ دادن، قصه بقاضی گفتن، دادخواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عازم شدن
تصویر عازم شدن
آهنگ کردن قصد کردن، حرکت کردن به سوی مقصدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاید شدن
تصویر عاید شدن
((~. شُ دَ))
نصیب شدن، به دست آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عارض شدن
تصویر عارض شدن
((~. شُ دَ))
پیش آمدن، رخ دادن، شکایت کردن، دادخواهی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عاجز شدن
تصویر عاجز شدن
فروماندن، درماندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عازم شدن
تصویر عازم شدن
روانه شدن، رهسپار شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فائق شدن
تصویر فائق شدن
Transcend
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فائق شدن
تصویر فائق شدن
transcender
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فائق شدن
تصویر فائق شدن
transcender
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فائق شدن
تصویر فائق شدن
превосходить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فائق شدن
تصویر فائق شدن
transzendieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فائق شدن
تصویر فائق شدن
przekraczać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فائق شدن
تصویر فائق شدن
перевершувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فائق شدن
تصویر فائق شدن
trascender
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فائق شدن
تصویر فائق شدن
trascendere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فائق شدن
تصویر فائق شدن
overstijgen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فائق شدن
تصویر فائق شدن
पार करना
دیکشنری فارسی به هندی